کد مطلب:134037 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

معاویه یا جرثومه نیرنگ و فریب
دومین عاملی كه در بررسی اسرار صلح حضرت حسن علیه السلام باید مورد توجه قرار گیرد، بودن یك جرثومه ی نیرنگ و فریب همانند معاویه در برابر آن امام است، مردی كه نیرنگ بازی و فریب كاری او تا آنجاست كه تواند حكومت خویش را در حساسترین لحظاتی كه در معرض سقوط حتمی قرار داشت با یك عمل ساده و كوچك نجات بخشد. یعنی در جنگ صفین در آن هنگام كه تا پایان حكومت ننگین او چند روز بیشتر باقی نمانده بود در آنجا معاویه با یك عمل شیطانی و بلند كردن قرآن ها بر بالای نیزه اختلاف عمیقی در لشگر علی علیه السلام بوجود آورد و در نتیجه خود را از یك شكست سخت نظامی رهائی داد. معاویه فردی بود كه نه تنها افكار پلید و ضد اسلامی


خود را كاملا در پشت پرده قرار می داد بلكه تظاهر او به حمایت از اسلام و اجرای مقررات دین تا جایی بود كه بسیاری از مسلمانان ساده دل و سطحی را در جنگ با وی دچار تردید می نمود.

نصر بن مزاحم كوفی درباره ی ربیع بن خیثم كه از زهاد ثمانیه است می نویسد [1] . «جمعی از اصحاب عبداللَّه بن مسعود كه ربیع بن خیثم هم یكی از آنان بود نزد علی بن ابیطالب علیه السلام آمدند و تعداد آنان در آن روز چهارصد نفر بود و به آن حضرت گفتند یا امیرالمؤمنین ما در این جنگ (صفین) دچار تردید شدیم (!!!) با آنكه به فضل شما آشنائی داریم، نه ما و نه شما و نه مسلمین از كسانی كه با دشمن (كفار) مبارزه و پیكار كنند بی نیاز نیستیم پس ما را بسوی یكی از این سرحدات و مرزها بفرست تا در آنجا باشیم و با كفار جنگ كنیم». در اینجا ربیع بن خیثم و یاران او با آنكه بعظمت مقام علی علیه السلام اعتراف دارند با این حال به علت تظاهر معاویه در حمایت از اسلام در جنگ با وی دچار تردید می گردند. باز نصر بن مزاحم نقل می كند كه مردی از یاران امیرالمؤمنین در جنگ صفین نزد عمار یاسر آمد و به وی گفت كه من هنگام خروج از كوفه تا دیشب در باطل بودن معاویه و لزوم جنگ با وی تردید نداشتم، اما اكنون دچار تردید شدم زیرا می بینم ما اذان می گوئیم آنها هم اذان می گویند، ما نماز می گذاریم آنها هم نماز می گذارند.... [2] .

آری معاویه نه تنها ظواهر اسلام را تا آن حد


رعایت می نمود كه توانست قشر سطحی و كم درس اجتماع را در جنگ با خود دچار تردید سازد بلكه امكان یافت با استفاده از دستگاه وسیع تبلیغاتی خود سب و لعن به علی بن ابیطالب علیه السلام را در بین مردم شایع ساخته و خود را حامی و دلسوز اسلام ولی آن حضرت را دشمن دین و دور از اسلام معرفی نماید!!!.

خواننده ی عزیز- با توجه به وضع خاص معاویه نیرنگ بازیهائی كه او در دوران مختلف حكومت خود انجام داد این حققت بخوبی آشكار می شود كه اگر امام مجتبی علیه السلام بعد از آن همه پیمان شكنیهای كوبنده ی یاران خود و شرائط تلخ و ناگواری كه تا هنگام صلح برای آن حضرت پیش آمده بود باز هم با معاویه پیكار می كرد نه تنها او و همه ی نزدیكانش بدون تردید كشته می شدند. بلكه آن شهادت در آن روز بی اثر می شد و معاویه اجازه نمی داد تا از آن در راه حفظ قرآن و مصالح واقعی جهان اسلام بهره ای بردارند، اگر در آن روز امام دوم و بنی هاشم كشته می شدند معاویه می توانست با فریبكاریهای خاصی كه داشت و تظاهرات شدیدی كه در حمایت از اسلام می نمود و با استفاده از دستگاه وسیع تبلیغاتی كه از راویان حدیث گرفته تا محراب و منبر همه را در آن روز در اختیار داشت شهادت آن خاندان فضیلت را یكباره بی اثر سازد و در این صورت میدان تنها برای یكه تازیهای زاده ی هند و اجرای هدفهای حقیقی و واقعی او كه تا آنروز سخت در استتار و در زیر پرده بود كاملا آماده می گردید، امام مجتبی علیه السلام خود به این نكته بخوبی توجه داشت كه نباید با شهادت خود و نزدیكانش در آن شرائط میدان اجتماع را برای


معاویه و بنی امیه برای محو و نابودی اسلام و تسلط استبداد و ستم بر آزادی و عدالت آزاد بگذارد، اگر ما دیدیم كه حضرت حسین علیه السلام با شهادت و جانبازی خود و یارانش توانست حكومت استبداد و ستم بنی امیه را به آتش رسوائی و فضیحت بكشد و آن دودمان كثیف و پلید را به سقوط حتمی و قطعی برساند این به علت آمادگی صدها شرائط و از آن جمله ناپختگی و بی تجربگی خاصی بود كه در زاده فرزند هند یزید وجود داشت، شرائطی كه هیچیك از آنها در عصر معاویه به چشم نمی خورد.

بی جهت نیست كه می بینیم حضرت حسین علیه السلام یعنی همان مردی كه در اولین روزهای قدرت یزید در قیام خونین و انقلاب سرخ خویش علیه آن دیكتاتور هیچگونه تردید به خود راه نمی دهد هنگامی كه با حكومت معاویه مواجه می گردد و در تمام مدت آن ده سالی كه در عصر امامتش با آن جبار حیله گر بسر می برد هیچگونه قیام و نهضتی انجام نمی دهد بلكه همان می كند كه برادر بزرگوارش حسن بن علی علیهماالسلام كرده بود یعنی معاویه را ترك می گوید و متعرض وی نمی شود.

آری اینجا است كه می توان گفت (با صرف نظر از معتقدات مذهبی) اگر ما تنها با دید یك انسان بی طرف- ولی بیدار و روشن- به آنچه كه در عصر حضرت حسن علیه السلام گذشته بنگریم می بینیم كه جز به آنچه كه آن بزرگوار عمل كرده بود راهی نیست و مصالح اجتماع و اسلام همان را ایجاب می نمود كه آن سبط اكبر عملی ساخت آری شرائط امام حسن علیه السلام آنگونه بود كه چهره جنگ و پیكار و مقاومت یعنی حسین علیه السلام هم


در آن شرائط و در هنگام برخورد با زاده ی هند معاویه راهی را برمی گزیند كه برادر بزرگش پیش از او بالاخره و به ناچار آنرا برگزیده بود و این خود برای انعكاس وضع نامساعد آن عصر برای جنگ و پیكار كافی است.


[1] سفينةالبحار ج 1 صفحه ي 506.

[2] كتاب صفين تاليف نصر بن مزاحم كوفي صفحه ي 166 چاپ تهران سال 1301 هجري.